ریه عضو تنفسی انسان می باشد شامل دو قسمت ریه راست و ریه چپ می باشد .ریه راست خودش شامل سه لوب یا بخش فوقانی -میانی و تحتانی و ریه چپ شامل دو لوب فوقانی و تحتانی است.این بخشها توسط شیارهای آناتومیکی به نام فیشر از یکدیگر جدا میشون.ریه راست دارای دوشیار عرضی و مایل و ریه سمت چپ فقط دارای یک شیار عرضی میباشد.
( لوب : بخشی از ریه که توسط فیشر از هم جدا شده و ارتباط خاصی با هم ندارند ؛ سگمان : هر لوب از چند سگمان تشکیل شده که با هم ارتباط دارند )
دارای 3 لوب فوقانی ، میانی و تحتانی و هم چنین 2 فیشر می باشد . 1فیشر مینور ( عرضی / Lesser ) که لوب فوقانی و میانی را از هم جدا می کند . 2 فیشر ماژور (oblique ) که لوب تحتانی و میانی را از هم جدا می کند .
اگر از رو به رو به ریه راست نگاه کنیم بیشترین مقدار را لوب میانی به خود اختصاص داده و لوب تحتانی سهم کمی دارد .
ولی اگر از پشت به آن نگاه کنیم قسمت بیشتر لوب تحتانی را در خلف می بینیم .
این قسمت از ریه گرد بوده و از دهانه ی فوقانی توراکس تجاوز می کند و در قاعده ی گردن قرار می گیرد . قله ی آن cm 4-3 از اولین غضروف دنده ای و cm 5/2 از ثلث میانی کلاویکل بالاتر است .
قاعده ی ریه ی راست با واسطه ی گنبد راست دیافراگمی با لوب راست کبد مجاور است و تقعر آن بیشتر است .
قاعده ی ریه ی چپ با واسطه ی گنبد چپ دیافراگمی با لوب چپ کبد ، معده و طحال مجاور است .
تراکه آ ( نای ) در مجاورت زاویه ی استرنال در برابر چهارمین یا پنجمین مهره ی سینه ای به دو برونوس اصلی راست و چپ تقسیم می شود . برونکوس راست تقریباً در محور تراکه آ قرار گرفته ضخامت آن بیشتر و طول آن کم تراز برونکوس اصلی چپ است .
تنه ی شریانی ریوی که محتوی خون تصفیه نشده است از بطن راست منشأ می گیرد و پس از طی یک مسیر کوتاه به طول چند سانتی متر به دو شاخه ی شریان ریوی چپ و راست تقسیم می شود و در ادامه نیز تمام تقسیمات آن مشابه تقسیمات برونکوسی در ریه است و همراهی این دو تا داخل لوبولها و قسمت های انتهایی برونکوس ها ادامه دارد . انشعابات انتهایی شریان ریوی با برونشیول لوبولی وارد لوبول شده و تقسیماتی مشابه با برونشیول های داخل لوبولی دارد و در اطراف حبابچه های هوایی تشکیل شبکه ی مویرگی دور حبابچه ای را می دهد و مانند رنبیلی آن ها را در بر می گیرد .
لوله ای الاستیکی است که 12-10 سانتی متر طول دارد در بالغین ، ضخامت خارجی آن در حدود 2 سانتی متر است . مقطع عرضی تراشه به صورت قطعه قدامی – خلفی آن 22 میلی متر و قطعه عرضی آن 18 میلی متر است .
بعد از تراشه برونش ها را داریم که وارد هر ریه می شوند و غضروف گرداگرد دارند . سپس به برونشیول ها می رسیم که تقسیمات کوچکتری هستند و در دیواره ی آنها غضروف وجود ندارد بعد از آن تقسیمات کوچکتر شده و تبدیل به برونشیول انتهایی می شوند که در دیواره خود عضله هم ندارند . بعد از برونشیول های انتهایی به برونشیول های تنفسی می رسیم که در جدار آنها آلوئول ها وجود دارند و تبادلات گازها از همین قسمت ها آغاز می گردد . در دیواره ی برونشیول های تنفسی از طریق مجاری آلوئولار به آلوئولارساک و در نهایت آلوئول ها می رسیم . انشعابات در ریه کاملاً نامتقارن ولی منظم است .
یک برونش ممکن است با 7-5 انشعاب به آلوئول برسد در حالی که لوب تحتانی چپ مثلاً با حدود 25 انشعاب به آلوئول برسد که این تقسیمات دیکوتیموس دیستربیوشن نام دارد .
( آسینوس:هر یک برونشیول انتهایی به همراه تقسیماتش تا آخر یک آسینوس نامیده می شود / لوبول :کوچکترین واحد ریوی است به شکل 6 ضلعی که توسط سپتوم هایی نفوذپذیر از هم جدا شده اند و هر لوبول دارای 5-3 آسینوس می باشد و می توان لوبول ها را با چشم غیر مصلح مشاهده نمود ) .
همان طور که قبلاً گفته شد لوله ای الاستیکی است که 12-10 سانتی متر طول دارد و مقطع عرضی آن C شکل و تشکیل شده از غضروف شفاف هیالن است . با مخاط ویژه ی تنفسی پوشیده شده و اپی تلیوم آن استوانه ای مطبق کاذب مژکدار است که دارای تعداد فراوانی سلول گابلت ( جامی ) است . در نای هم چنین تعداد زیادی غدد سروزی – موکوسی که مایع موکوسی بیشتری تولید می کند دیده می شود .
برونش : بجز نحوه ی سازمان یابی غضروف و عضله ی صاف ، مخاط برونش به مخاط نای شبیه می باشد . حلقه ی غضروفی کاملاً گرداگرد دارد و غضروف های آن نسبت به غضروف های نای نامنظم تر است . دسته جات عضله ی صاف در نزدیکی ناحیه ی تنفسی بارزتر می شوند . لنفوسیت های متعددی در لامینا پروپریا و هم در لا به لای سلول های پوششی دیده می شوند . گره های لنفاوی فراوانند به خصوص در محل شاخه شدن درخت برونشیال .
مجاری هوایی داخل لوبولی با قطه 5 میلی متر یا کم تر هستند که مخاطشان نه غضروف دارد و نه غدد تنها در اپی تلیوم قسمت های ابتدایی برونشیول ها تعدادی سلول گابلت پراکنده اند . اپی تلیوم برونشیول های بزرگتر یا ابتدایی از نوع استوانه ای مطبق کاذب مژکدار است که به تدریج از پیچیدگی آن کاسته می شود تا در برونشیول های انتهایی کوچکتر تبدیل به اپی تلیوم مکعبی یا استوانه ای ساده تبدیل شود . دارای سلول ها کلارا ( این سلول ترشح کننده ی سروز هستند و در رأسشان گرانولهای ترشحی دارند و پروتئین هایی ترشح می کنند که آستر برونشیولی را در برابر مواد آلاینده ی اکسید کننده و التهاب حفظ می کنند ) هستند . هم چنین دارای نواحی اختصاصی به نام اجسام نورواپی تلیال هستند که این اجسام حاوی گرانول ترشحی هستند و پایانه های کولینرژیک را دریافت می کنند که احتمالاً گیرنده های شیمیایی اند که به تغییرات موجود در ترکیبات گازی هوای تنفسی واکنش نشان می دهند . هم چنین به نظر می رسد که در فرآیند ترمیم و تجدید سلول های اپی تلیال مجاری هوایی نقش دارند ( آسینوس : هر یک برونشیل انتهایی به همراه تقسیماتش تا آخر آسینوس نام دارد / لوبول : کوچکترین واحد ریوی است به شکل 6 ضلعی که توسط سپنرم هایی نفوذپذیر از هم جدا شده اند و در لوبول دارای 5-3 آسینوس است که می توان با چشم غیر مصلح دید ) .
تقسیمات کوچکتر برونشیول ها ، برونشیول های ترمینال ( انتهایی ) را به وجود می آورند که وارد لوبول ها می شوند . در دیواره ی خود عضله هم ندارند و از همین قسمت گابلت سل ها نیز جذب می شوند .
مخاط برونشیول تنفسی از نظر ساختاری مشابه برونشیول انتهایی است به جز آنکه در دیواره ی آنها تعداد زیادی آلوئول ساک مانند دیده می شود . بخش هایی از برونشیول تنفسی با سلول های اپی تلیوم مکعبی مژک دار و سلول های کلارا پوشیده می شود اما در لبه ی منفذ آلوئولار اپی تلیوم برونشیولی با سلول های پوششی سنگفرشی مجرای آلوئولار هم امتداد می شود . هر چه به سمت دیستال برویم تعداد آلوئول ها بیشتر و فاصله ی میان آن ها کاهش می یابد . بین آلوئول ها اپی تلیوم برونشیولی شامل اپی تلیوم مکعبی مژک دار است . هر چند ممکن است مژک در نواحی دیستال تر وجود نداشته باشد .
مجاری آلوئولی و آلوئول ها هر دو با سلول های سنگفرشی بسیار نازک پوشیده می شوند . ماده ی زمینه ای غنی از رشته های کلاژن و الاستیک تنها بافت حمایتی آلوئول ها و مجاری آلوئولی را تشکیل می دهند . رشته های الاستیک به آلوئولها توانایی اتساع در اثر ادم و جمع شدن غیرفعال در بازدم را می دهد .
بیرون زدگی های ساک مانندی از برونشیول تنفسی مجرای آلوئولی یا آلوئول ها هستند . ساختار دیواره های آلوئولی برای افزایش انتشار بین محیط داخل و خارج تخصصی شده اند . دیواره ی بین آلوئولی از 2 لایه اپی تلیوم سنگفرشی نازک تشکیل شده که در بین این دو لایه ؛ مویرگ ، رشته های رتیکولی و الاستیک و ماده ی زمینه ای بافت همبند قرار دارد . مویرگ ها به همراه بافت همبندی بافت بینابینی را ایجاد می کنند که در این بافت غنی ترین شبکه ی مویرگی بدن یافت می شود .
پنوموسیت I : حجم عمده ی آلوئول را پنوموسیت I تشکیل می دهد و غشای نازکی به قطر 5/0 میکرومتر دارد ( نازک ترین لایه ی سلولی که می تواند تشکیل شود ) در واقع یک زائده ی سلولی است که جدار آلوئول را می پوشاند .
پنوموسیت II : در گوشه ای از آلوئول وجود دارد و درشت است . حاشیه ی مشخصی دارد وکاملاً زیر میکروسکوپ می توانیم آن را ببینیم .
وظایف آن :ترشح سورفاکتانت
ترشح سورفاکتانت
کار بازال سل را در اپی تلیوم انجام می دهد یعنی به عنوان مثال اگرپنوموسیت بمیرد یا آسیب ببیند تقسیم شده و ایجاد پنوموسیت می کنند .
نقش پمپاژ را دارد و باعث می شود داخل آلوئول خشک بماند .
پنوموسیت III : ماکروفاژ آلوئولی
تقریباً تعداد پنوموسیت نوع I و II یکسان است ( پنوموسیت تیپ I مقدار اندکی بیشتر از پنوموسیت تیپ II است )
انشعابات در ریه کاملاً نامتقارن ولی منظم است بدین صورت که یک برونش ممکن است با 7-5 انشعاب به آلوئول برسد و دیگری با حدود 25 تا که این تقسیمات دیکوتیموس دسته بیوشن نام دارد .
تراشه دارای غدد فراوان ترشح مایع مخاطی می باشد . سلول های جامی شکل ( گابلت سل ها ) از تراشه تا برونشیل های فوقانی مجاری وجود دارند که کارشان ترشح موکوس است که هم چنین یک سری ایمونوگلوبین به ویژه IgA و لیزوزیم و آنزیم آنتی باکتریال و پروتئاز برای تخریب پروتئین های باکتری دارند و در کل نقش حفاظتی ایفا می کنند .
بافت برونشیول های بزرگتر و فوقانی از نوع استوانه ای مطبق کاذب مژکدار است که در ادامه وقتی به قسمت های تحتانی و برونشیول های تحتانی می رسد مژک های خود را از دست داده و د برونشیول های تنفسی تبدیل به اپی تلیوم مکعبی ساده و بدون مژک می شوند و در نهایت به بافت سنگفرشی آلوئولی ختم می گردد .
موکوس چسبنده می باشد و در ریه متناوب با دیگر قسمت ها می باشد به این صورت که دو لایه است ، لایه یی فوقانی که ژل نام دارد و چسبندگی زیاد آن به این دلیل طراحی شده است که گرد و خاک و میکروب و عوامل بیماری زای موجود در هوایی که تنفس می کنیم را به دام بیاندازد . لایه ی زیرین هم که کاملاً غیرچسبنده است سول نام دارد .
سلول های اپی تلیال مجاری هوایی بزرگتر ما با حرکت خود به سمت حلق این ژل چسبنده را به همراه ذراتی که در آن به دام افتاده اند پیوسته در طول شبانه روز به سمت حلق هدایت می کنند و بی آنکه ما متوجه شویم وارد دستگاه گوارش شده و دفع می گردد .
ما در بدن خود سیستم های دفاعی متعددی در راههای هوایی داریم . از سیستم های کاملاً فیزیکی مثل : بینی و موهای بینی ، پیچ و انحرافهای مجاری هوایی ، زاویه ی تندی که هوا برای رسیدن به قسمت های پایین تر باید آن را طی کند ، از ته بینی گرفته تا انشعاب های باریک اما باز امکان دارد یک ذره از تمام سطوح عبور کرده و خود را به آلوئول ها برساند . در اکثر موارد در چنین شرایطی توسط ماکروفاژها در همان آلوئول خورده می شود ،یعنی حتی وارد سیستم ایمنی هم نمی شود و توسط ماکروفاژ بلعیده و ماکروفاژ می میرد و به صورت ترشحات دفع می گردد .
کلاراسل هم که سروز ترشح می کند یک مکانیسم دفاعی می باشد چرا که این سروز ضدمیکروب است و خاصیت Detoxification هم دارد . حتی گازهای اسیدی یا قلیایی را خنثی می کند تا به آلوئول ها آسیب نرسانند .
تنظیم آن وابسته به اعصاب اتوزوم ( سمپاتیک و پاراسمپاتیک ) می باشد . سمپاتیک راه هوایی را گشاد می کند و پاراسمپاتیک تنگ می کند . ولی در راههای هوایی گیرنده ی مستقیم برای سمپاتیک وجود ندارد ( برخلاف پاراسمپاتیک که گیرنده ی مستقیم دارد ) و سمپاتیک بدین صورت عمل می کند که ابتدا بر روی غده ی فوق کلیه تأثیر می گذارد و باعث ترشح آدرنالین از آن می گردد سپس آدرنالین از طریق خون راه های هوایی را گشاد می کند . سیگار کشیدن از جمله عواملی است که روی گیرنده ی پاراسمپاتیک تأثیر می گذارد و باعث انقباض راههای هوای می گردد .
قطع راه هوایی یک ریتم دارد که معلوم نیست به سمپاتیک یا پاراسمپاتیک مربوط باشد . این ریتم طی 24 ساعت شبانه روز تغییر می کند . بدین صورت : در غروب بزرگ ترین راه هوایی را داریم و هرچه به سمت شب برویم را تنگ تر می شود تا جایی که در دمدمه ی صبح تنگ ترین راه هوایی را داریم . به همین دلیل بیشترین حملات آسم مربوط به ساعت 4 و 3 صبح است و زمانی که برای ورزش به این بیماران آسمی توصیه می شود عصر هنگام است .
یکی از مهمترین رفلکس های ریه می باشد . تهویه (Ventilation ) هوا از طریق آلوئول ها داخل ریه می آید .
خونرسانی (perfusion) خون توسط سیستم شریانی می آید .
خون و هوا در آلوئول ها در مجاورت یکدیگر قرار می گیرند و تبادلات گازی صورت می گیرد . حال اگر میزان V یا Q زیاد یا کم شود ،V/Q mismatch اتفاق می افتد . در بدن شایعترین علت هیپوکسمی V/Q mismatch است به معنی عدم توافق بین V و Q . گاهی هوا می آید ولی خونی برای مبادله ی گاز وجود ندارد و گاهی هم بالعکس ولی بدن همواره سعی می کند این نسبت را به 1 نزدیک کند ولی در جایی از بدن V/Q = 1 وجود ندارد زیرا بدن همیشه یک Reserv دارد و این مقدار باعث می گردد تا به هنگام دویدن V/Q = 1 شود . در قله ی ریه تهویه بالا ولی خونرسانی (Q) به نسبت کم تر است V/Q > 1 هر چه که به سمت قاعده ی ریه می رویم هم مقدار V و هم مقدار Q افزایش می یابد (Q بیشتر افزایش می یابد ) ئر نتیجه V/Q < 1 می شود .
ریه ها همواره سعی می کنند این نسبت را به عدد یک نزدیک کنند . هرگاه V کاهش یابد Q را کاهش داده و به عکس که به این رفلکس عروق ریوی رفلکس Hypoxy Vasoconstrictionمی گویند .
به وبلاگ تولبد عرقیات و محصولات دارویی گیاهی کاکامانی خوش آمدید.این وبلاگ برای درمان گیاهی بسیاری از بیماری ها میباشد.منتظر نظرات وسوالات شما دوستان عزیز هستیم.با تشکر